شب وقتی داری میخوابی باید ساعتت رو برای ساعت 7:30 کوک کنی ! چون ساعت نه باید سر کاری باشی ! اگه شانس بیاریو ترافیک نباشه میتونی آن تایم برسی ! البته این موضوع هنوز برای کلافه کننده هست که هنوز هم که هنوزه نمیتونی صبح زود بیدار شی و بری بیرون یه ورزشی انجام بدی نون بگیری بیای ! ( درسته اتوپیا هست ، ولی باید واقع نگر هم باشیم خلاصه )
ماشین رو استارت میزنی و میرسی شرکت ! تو آسانسور با یکی از کارمندات فیستوفیس میشی. چهره خجالت زدهای داره، چرا که چند وقتی هست که تایم ساعتهایی که سر شرکت میاد آب رفته ! یه نظر بهش میندازی و میگی ! فلانی اگه مشکلی داری بگو ! شاید بتونم کمکت کنم ! وامی چیزی خواستی هم مشکلی نیست ! مبلغ اگه کم باشه بهت دستی میدم ! اگه نه که معرفیت میکنم برا وام ... ! اونم میگه نه انشالله این هفته خودم حلش میکنم.
در رو باز میکنی میری تو میبینی همه هستن ! یه نیم خیز میشن همه و میگی راحت باشین ! منشی پا میشه، دستور کار امروز رو بهت نشون میده ! تو هم در حالی که کیفت رو روی میز میذاری میگی ، میتینگ ساعت 2 امروز رو کنسل کن اول ! احتمالا نیستم. یه سرف ریزی تو اینترنت میری و با اخبار روز آشنا میشی و بر میگردی سر کارات ! راست و ریس کردن هزینه های تبلیغاتی برای اپلیکیشنی که داره ارائه میشه رو چجوری میشه کم کرد. همیمنجوری که دارم با آمار و ارقام ور میرم ! یهو یادم میفته که امروز 2 نفر جدید قراره به تیمت اضافه شن. اعضای خانواده شرکت قراره 12 نفره بشن. دو تا دیزاینر جدید ...
به طور نسبتا خوبی میشه گفت که اگه سنگ اول رو کج قرار ندی هر آدمی رو میتونی handle کنی. به قول معروف حرفت براش قوی محسوب میشه
کارای شرکت رو که تمام میشه ! ساعت 3 برمیگردی خونه ....
برمیگردی میبینی خانم نیست ... هیچی گند خورد تو اتوپیا ! تصویر خاصی برا این قسمت تو ذهنم نیست ... باید فکر کنم :))
- ۹۵/۰۶/۱۰