پسمانده‌‌های ذهنی

همون تراوشات یک ذهن غیرخطی خوبه

پسمانده‌‌های ذهنی

همون تراوشات یک ذهن غیرخطی خوبه

توضیح نداره که ! آدم باید وبلاگ داشته باشه که بتونه خزعبلاتی که توی مغزش اینور اونور میره رو یه جا مکتوب نگه داره
خیلی هم به ادبی نوشتن معتقد نیستم چون دست و پا گیره ! درسته که برای دیگران مینویسم که بخونن ولی در عین راحتی خودم در اولویته :))

آخرین مطالب

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ابزارانگاری

از اوایلی که اومدم دانشگاه تا به الان همیشه برام سوال بوده که نوع رابطه‌ام با آدما چجوری میخواد باشه. این تعاملاتی که ما اسمش رو گذاشتیم رفاقت، شراکت، هم آزمایشگاهی و همکار تا کجا میتونه ادامه پیدا کنه؟‌ بعد در همین وانفسا که ذهن متریالیزه من با خودش در جهت توجیه رابطه‌ها مادی نگر شده، رابطه‌ها رو به چند روش مختلف مدلسازی میکنه. حالا در مورد مدلسازی های بعدا شاید حرف بزنم ولی چیزی که هست اینه که من در طول این ۷ سالی که تو دانشگاه هستم، رابطه‌های مختلفی رو گذروندم. رفقایی که اولش خیلی با هم جور و اجین بودیم و بعدش اصلا خبر هم دیگه رو نگرفتیم. رابطه‌هایی که اولش شخص رو مخ من بوده ولی بعد‌ها تبدیل شده به افرادی که شاید میزان کانکشنم باهاشون بیشتر از دو روز قطع شه، باید خبر بگیرم. رابطه‌های یه طرفه و رابطه‌هایی که با وجود وایب منفی همچنان ادامه داره ... 

به راستی چه چیزی باعث میشه که این رابطه‌ها شکل بگیرن. فارغ از این که ما آدما از لحاظ ذهنی نیازمند یه سری افراد برای معاشرت با همدیگر هستیم، جنس روابط بیشتر حالت پر کردن نیازهای خالی افراده. مدلسازی که فلحال دارم اینجوریه که ما آدما بدون این که متوجه این موضوع بشیم به همدیگه به شکل یک ابزار نگاه میکنیم که در مواقع لازم ازشون استفاده کنیم. احساسات صرفا باعث میشن که این شکل زمخت ابزارانگاری رو ما به درستی متوجه نشیم. کسی که خیلی با رفیقاش خوبه نیاز به خوب بودن رو مثلا تو این رابطه‌ّهاش ارضا میکنه. بدون که متوجه بشه رفیقاش به مثابه یه ابزار برای تخلیه نیاز به خوب بودن شخص رو نقش ایفا میکنن. توی همین دسته بندی رابطه‌های قوی تر هم میشه در نظر گرفت. مثلا دو نفر که با هم ازدواج کردن فرایند رابطه ایده‌آل احتمالا به این نجو جلو خواهد رفت که از پیشرفت همدیگر لذت خواهند برد. شاید فکر کنیم که طبق مدلسازی ابزارانگاری، دو نفر که با هم کاپل هستن نباید از پیشرفت همدگیر لذت ببرن چرا که انتفاعی از برای شخص نداره. ولی خب همین الان احتمالا متوجه شدین که چرا خیلی هم داره. بنا به اسلوب فکری رایج در افکار عمومی دو نفر که با هم ازدواج میکنن، از دید ناظر خارجی ممکنه به شکل یک واحد دیده بشن، فلذا شخص اول از پیشرفت شخص دوم برای مقبولیت بیشتر خودش استفاده میبره. همچنین مثلا پیشرفت مالی خب مشخصه که طرفین منتفع میشن از این حالت. ولی خب یه سری رابطه‌ها هستن که واقعا ابزارانگاریشون سخته. مثلا رابطه بین مادر و فرزند رو بخوایم ابزاری نگاه کنیم خیلی دیگه ناخوشاینده و شاید خیلی نمیشه جا دادش تو این مدل. به عنوان مثال، مادر در خیلی از مسیر‌های زندگیش جان افشانی میکنه برای فرزند و خب این دید که مادر، فرزند خودش رو به دید ابزار بنگره اصلا جالب نمیشه تو این حالت. ولی باز هم با این حال باب تو جیه برای این حالت هم بازه. مادر برای ارضای حس مادرگونه خودش، نیازه داره به رفتارهای مادرانه. 

حالا سوالی که شاید اینجا پیش بیاد این هست که آیا اگر ما این ابزارانگاری رو بپذیریم و کاملا ماده‌گرایانه به نوع رابطه‌ها نگاه کنیم. آیا از دست دادن یک رابطه میتونه چقدر آسیب‌زن باشه. جواب اینه: خیلی هست آقا خیلی هست. چرا که ما در نهایت هرچقدر هم ذهنی منطقی و مادی‌گرا داشته باشیم، ساختار ناخودآگاه ما از منطق صرف تبعیت نمیکنه. ما ناخودآگاهی داریم که در صورت نیاز چنگ به مفاهیم متافیزیکی و احساسی مانند میزنه که هویت بخشی کنه به جامعه پیرامونش. 

حالا چی شد چنین چیزی رو نوشتم،‌ خودم هم نمیدونم. اول اومدم در مورد یه چیز دیگه بنویسم که شد تهش این. 

  • علیرضا سیمن